- گرد خوردن
- گرد آلود شدن: می خورد گرد عبث محمل لیلی در دشت نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را. (صائب)
معنی گرد خوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
سوراخ سوراخ شدن پارچه پشمی و قالی بسبب کرم بید
تولید درد کردن، رنجور و بیمار کردن، فجع
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
رنج کشیدن مشقت بردن، غم خوردن غصه خوردن، اندوه فراوان بردن غم فراوان خوردن، صبر و تحمل کردن
چرخ زدن چرخیدن
کادیدن خشمیدن عصبانی شدن خشمگین گشتن
شکاف برداشتن
ربا خوردن تنزیل گرفتن
صدمه خوردن، آسیب دیدن
فریب خوردن، گول خوردن، فریفته شدن
جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن، گرد آوردن
چرخیدن، گشتن، گردش، بر گرد خود یا چیزی گشتن
آنچه در آن گره ایجاد شده، کنایه از مشکل و پیچیده
خودداری از بروز حالتی مثل خشم یا خنده یا حرف و مانند آن، از میان برداشتن، نابود کردن
ضرربردن ضرر کشیدن ضررکردن: زیان بردن زیان دیدن زیان کردن ضرر کشیدن
صدمه و آسیب دیدن
باده خوردن نوشیدن عرق: گه عرق خوردم و گه بنگ زدم تا که تریاکی و الدنگ شدم. (بهار)
بلعیدن بحلق فرو بردن، تحمل کردن، یا فرو خوردن خشم (غیظ) خودداری کردن از اظهار آن کظم غیظ
مورد اصابت ضربه کارد واقع شدن
گرد آوردن: سپاهی که نوروز گرد آورید همه نیست کردش زناگه شجام. (دقیقی)
جمع کرده فراهم آورده، تالیف کرده مولف
چیزی که گرهی در آن ایجاد شده، امری که در آن مشکلی پدید آمده
دچار سرما شدن مقابل سرما خوردن
گزند دیدن آسیب دیدن
گوشمال دیدن آسیب دیدن
فریب خوردن، از راه بدر شدن، فریفته شدن
گیاه خوردن: و جانور هست که مراو را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیاخورد
گیج خوردن سر کسی. دوار سر پیدا کردن: سرش گیج میخورد
تحکل لگد کردن پاسپر شدن